ده روش مؤثر برای ترغیب مشتری به خرید
در دنیای امروز، تنها داشتن یک وبسایت یا اپلیکیشن زیبا و جذاب برای کاربران کافی نیست. برای جلب مشتری، شما نیاز دارید به شکل نامحسوس آنها را ترغیب به خرید کنید. باید به گونهای رفتار کنید که کاربران مسیر مورد نظر شما را بدون آگاهی از این هدایت، دنبال کنند. تکنیکهای زیادی در این راستا وجود دارد. به عنوان نمونه، یکی از این تکنیکها ایجاد حس کمیابی است (به کاربر القا کنید که باید پیش از آنکه فرصت از دست برود، اقدامی انجام دهد). تکنیک دیگر ایجاد حس انحصار است (مثلاً بگویید که فقط اعضای سایت به اطلاعات ویژه دسترسی دارند). تکنیک سوم استفاده از سند اجتماعی است که مبتنی بر ذهنیت گروهی انسانها عمل میکند. البته، این تکنیکها محدود به این سه مورد نمیشود. روشهای بسیاری دیگری نیز وجود دارند که شاید به اندازه این موارد شناختهشده نباشند، اما همچنان میتوانند در متقاعدسازی کاربران مؤثر باشند. در این مقاله قصد داریم ده تکنیک برتر UX را معرفی کنیم و توضیح دهیم چگونه میتوانید با استفاده از آنها نرخ تبدیل خود را افزایش دهید. بنابراین، اگر به دنبال راهکارهای جذب مشتری بیشتر هستید، با ما همراه باشید.
آنچه در این مقاله میخوانید
هرچه یک محصول واقعیتر به نظر برسد، تمایل به پرداخت بیشتر میشود
تحقیقات مختلف نشان دادهاند که وقتی یک محصول بیشتر حس واقعی بودن را القا کند، افراد حاضرند برای آن مبلغ بیشتری بپردازند. برای مثال، محصولی که قابل لمس باشد، ارزش بیشتری از محصولی که تنها پشت ویترین قابل مشاهده است، دارد. همین موضوع درباره مقایسه دیدن تصویر یک محصول با خواندن توضیحات متنی نیز صدق میکند. به همین دلیل، ایجاد حس واقعیتر بودن محصولات و خدمات در فضای آنلاین بسیار اهمیت دارد. استفاده از تصاویر با کیفیت، نمایش 360 درجه از محصولات، و ارائه توضیحات دقیق میتواند تأثیر قابل توجهی بر ذهن مخاطب داشته باشد. بنابراین، تلاش کنید تا با هر روشی که میتوانید، وبسایت و محصولات خود را واقعیتر به نمایش بگذارید. به عنوان مثال، اگر یک شرکت خدماتی هستید، تصاویری از کارکنان خود در حال انجام وظایفشان منتشر کنید.
وقتی توضیحات سخت خوانده شود، انجام آن نیز سخت به نظر میرسد
ما همگی میدانیم که متنهای وبسایت و برنامه شما باید خوانا باشند، اما این مسئله فقط برای کاربری نیست؛ بلکه تأثیر مستقیم بر احساس مخاطب هم دارد. اگر یک توضیح را با دو فونت خوانا و ناخوانا به کاربران نشان دهید، نه تنها متن اول را راحتتر میخوانند، بلکه انجام آن را نیز سادهتر تصور میکنند. همچنین پیچیدگی متن اهمیت زیادی دارد. تا حد ممکن تلاش کنید توضیحات را به سادهترین شکل ارائه دهید و از طولانیکردن غیرضروری و پیچیدهسازی پرهیز کنید.
تقسیم کارهای بزرگ به مراحل کوچکتر، شانس انجام آن را بیشتر میکند
حتی فکر کردن به یک ماراتون میتواند برای خیلیها دلهرهآور باشد، چه برسد به دویدن آن! اما اگر مسیر را به بخشهای کوچکتر تقسیم کنیم، شاید کار سادهتر شود. یعنی به جای فکر کردن به کل مسیر، فقط روی رسیدن به هر کیلومتر بعدی تمرکز کنید. این کار فشار ذهنی را کاهش میدهد. در دنیای وب، شما میتوانید این تکنیک را در فرآیندهای طولانی پیادهسازی کنید. کارها را به مراحل کوچک و قابل دسترس تقسیم کنید تا احتمال همراهی مخاطب بیشتر شود. بنابراین، کاربران خود را با خواستههای پیچیده تحت فشار قرار ندهید و از آنها بخواهید قدمهای کوچک و سادهای بردارند تا به هدف نهایی برسند.
هرچه به هدف نزدیکتر شویم، انگیزه بیشتری برای تمام کردن آن داریم
شده تا به حال چند صفحه بیشتر از یک کتاب نمانده باشد و تصمیم بگیرید که آن را همین حالا به پایان برسانید، حتی اگر منطقیتر باشد آن را برای فردا بگذارید؟ یا شاید یک فیلم کسلکننده را تا نیمه دیدهاید و بعد تصمیم گرفتهاید فقط به این دلیل که تا اینجا دیدهاید، بقیهاش را هم ببینید؟ این اتفاق طبیعی است؛ هر چقدر به پایان کاری نزدیکتر باشیم، انگیزه بیشتری برای تمام کردن آن داریم. به همین دلیل، نمایش مراحل باقیمانده از یک فرآیند به کاربران، بهجای نشان دادن مراحل انجام شده، میتواند انگیزه آنها را برای ادامه کار افزایش دهد. همچنین، بهتر است مراحل اولیه را سادهتر طراحی کنید تا کاربران با انگیزه به مراحل بعدی برسند و در نهایت، با بخشهای چالشبرانگیز در پایان مسیر روبرو شوند، زمانی که انگیزه آنها برای تمام کردن کار به بالاترین حد خود رسیده است.
هر چقدر تعداد ارقام یک قیمت کمتر باشد، از نظر ما مقدار آن کمتر به نظر میرسد
همه ما میدانیم که 9900 تومان به دلیلی عجیب از 10000 تومان کمتر به نظر میرسد، حتی اگر تنها 100 تومان تفاوت بین آنها وجود داشته باشد. این روش قیمتگذاری توسط فروشندهها عمداً به کار گرفته میشود تا مبلغ کمتر به نظر برسد. اما شاید ندانید که حتی وقتی مقدار عددی یک قیمت ثابت باشد، اما تعداد ارقام آن کمتر باشد، همچنان از نظر ما کمتر به نظر میرسد. به عنوان مثال، این دو قیمت را در نظر بگیرید:
- 2500000 ریال
- 25 تومان
هر دو قیمت یکسان هستند، اما گزینه دوم از دید ما کمتر به نظر میرسد، صرفاً به این دلیل که تعداد ارقام آن کمتر است.
ما به شدت تحت تأثیر نحوه ارائه یک موضوع قرار میگیریم
شاید تاکنون فکر کرده باشید که چرا موسسات خیریه معمولاً یک مبلغ پیشنهادی برای اهدای کمک مشخص میکنند، بهجای اینکه تصمیمگیری را کاملاً به عهده خود اهداکننده بگذارند. دلیل این کار ساده است: وقتی یک عدد مشخص برای کمک پیشنهاد میشود، معیاری برای کمک مناسب به دست میآوریم. مثلاً وقتی به ما پیشنهاد میشود که 10 هزار تومان اهدا کنیم، اهدای تنها هزار تومان ناچیز به نظر میرسد. اما اگر عدد پیشنهادی 3 هزار تومان باشد، هزار تومان هم دیگر آنقدر کم به نظر نمیآید.
بنابراین، همیشه باید به نحوه ارائه پیشنهاد خود فکر کنید. به عنوان مثال، اگر به مشتری بگویید که فقط 2 هزار تومان در روز از او دریافت میکنید، این مبلغ برایش معقولتر به نظر میرسد تا اینکه بگویید باید 730 هزار تومان در سال پرداخت کند. همواره به این فکر کنید که چگونه میتوانید موضوعات را به نحوی ارائه کنید که در ذهن مخاطب منطقیتر جلوه کنند.
ما به طور ذاتی تمایل داریم راحتترین مسیر را انتخاب کنیم
باید اعتراف کنم که من آدمی نسبتاً تنبل هستم. البته این تنبلی به معنای آن نیست که هیچ کاری انجام نمیدهم، بلکه همیشه به دنبال راحتترین و کارآمدترین راه حلها هستم. البته نباید مرا سرزنش کنید؛ تکامل و ژنهای من را سرزنش کنید! (حداقل این چیزی است که به خودم میگویم). همه ما بهطور طبیعی تمایل داریم مسیری را انتخاب کنیم که کمترین فشار و درد را به همراه داشته باشد. این مسئله حتی توضیح میدهد که چرا وقتی مردم با چندین گزینه مواجه میشوند، به طور غریزی گزینهای را انتخاب میکنند که نیاز به کمترین تلاش دارد. مثلاً وقتی سوال میشود که کتاب بخوانم یا فیلم آن را ببینم، بیشتر افراد به سمت دیدن فیلم گرایش پیدا میکنند.
پس نه تنها باید این ویژگی انسانی را بپذیریم، بلکه باید از آن به نفع خود استفاده کنیم. به عنوان مثال، بهجای اینکه از کاربر بخواهیم در همان ابتدا یک حساب کاربری ایجاد کند، بهتر است اجازه دهیم بعد از تکمیل فرآیند خرید، حساب خود را ایجاد کند. همچنین اگر اطلاعاتی از کاربر نیاز داریم که حیاتی نیست، بهتر است آن را به مراحل پایانی فرآیند موکول کنیم تا فشار کمتری به کاربر وارد شود.
ما به نظرات افراد معتبر بیشتر اعتماد میکنیم
آیا تا به حال دقت کردهاید که چرا در تبلیغات خمیردندان، افرادی که از جدیدترین ویژگیهای این محصولات صحبت میکنند همیشه لباس سفید بر تن دارند؟ دلیل آن ساده است: وقتی فردی که به نظر معتبر میآید، اطلاعاتی را به ما ارائه میدهد، تمایل بیشتری به پذیرش حرف او داریم. این اعتبار حتی اگر واقعی نباشد، همچنان تأثیرگذار است؛ به عنوان مثال، یک بازیگر مشهور که هیچ تخصصی در محصولی که تبلیغ میکند ندارد، اما حرف او بیشتر از دیگران باورپذیر است. بنابراین، بهرهبرداری از اعتبار افراد متخصص یا مشهور میتواند در ارائه محصولتان مؤثر باشد. به این فکر کنید که چه فرد معتبری میتواند نظر خود را درباره محصول شما بیان کند و چگونه میتوانید بهدرستی از این اعتبار استفاده کنید.
تمایل ذاتی ما به سمت گزینههای میانه است
فرض کنید قصد دارید یک بیمهنامه برای خانواده خود انتخاب کنید. به کدام گزینه تمایل پیدا میکنید؟
الف. بیمهای ارزان و حداقلی
ب. بیمهای با خدمات مناسب و کمی گرانتر
ج. بیمهای بسیار کامل و با بالاترین هزینه
اکثر مردم به طور طبیعی گزینه میانی را انتخاب میکنند، چرا که آن را ایمنترین مسیر میبینند. این انتخاب نه به شدت کمهزینه است و نه بسیار گران، بنابراین ریسک کمتری دارد. مردم بهطور ذاتی تمایل دارند به سمت گزینههای میانه کشیده شوند. پس اگر میخواهید توجه افراد به یک انتخاب خاص جلب شود، آن را بهعنوان گزینه میانی برجسته کنید تا شانس انتخاب آن بیشتر شود.
وقتی دلیل انجام یک کار را میدانیم، بیشتر به انجام آن ترغیب میشویم
اگر تجربه تعامل با کودکان را داشته باشید، میدانید که وقتی دلیل انجام دادن یا ندادن کاری را به آنها میگویید، تأثیر بیشتری دارد. مثلاً میگویید: «اسفناجت رو بخور تا قوی بشی!» یا «شیرت رو بخور تا بازیکن خوبی بشی!» این تکنیک فقط برای کودکان کارآمد نیست؛ همه ما وقتی بدانیم چرا یک کار اهمیت دارد، تمایل بیشتری به انجام آن داریم. برای مثال، احتمال اینکه به یک مؤسسه خیریه کمک مالی کنیم، وقتی که میدانیم کمک ما چگونه استفاده میشود، بیشتر است. یا وقتی دلیل اهمیت انتخاب یک گزینه را میفهمیم، احتمال انتخاب آن گزینه هم افزایش پیدا میکند.
دیدگاهتان را بنویسید